... ما با دمپایی روفرشیمان هیچ گاه توالت نرفتیم
شک را نجس دانستیم و پهلو گرفتیم
برای هوس بازی ، ملافه را از یاد نبردیم
عشق ترسیم نمودیم بر پهنای سپیدیش
پیکره مان را شستشو دادیم و آب غسل بر آن پاشیدیم
و آب کشیدیم هر آن چه آبرویمان ، می ریخت ...
بوسه را بوسیدیم
در تنگاتنگ آغوشی هوس آلود
زیباترین لذت هستی را ( عرق آلود ) تجربه کردیم
لحظه ها را نفس نکشیدیم ، لمس کردیم
واژه ها را نو شکفته جاری کردیم
به خود که آمدیم ، بی خود شدیم
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:به خدا خودم گفتم